_ دلش میخواهد. _ چه چیزی را؟ _ رقص و پایکوبی . _ طنین نوایی که نیست! با چه موسیقی؟ _ مدتی است که برای رقصیدن به موسیقی خاصی نیاز ندارد. نوایی از دورنش شنواییاش، جانش را نوازش میکند. هر لحظه! گاهی صدایش آنقدر بلند میشود که حس میکند نرقصد بازنده است. . _ با چشمهای بسته میرقصد؟ _بله. برای همسویی با نوا و دیدن نوازندهاش. وقتی کفشِ رقص پا میکند کار تمام است. او هست ولی نیست. نشسته است خیال در سکوتِ لحظه به تماشا و….