ایده این نوشته با یک توییت در ذهنم ایجاد شد. توییت این بود:
قرص آرامبخش این روزهای من دو وعده در روز است. شب قبل خواب و صبح قبل از بیدار شدن. کتابهای صوتی با دوز بالای پنجاه.
من بیشتر از سه سال است که شبها قبل از خواب مدیتیشن میکنم. در هر شرایطی که باشم فرقی نمیکند. مسافرت باشم یا مهمان داشته باشم، مریض باشم یا اصلا قرار نباشد که شبها بخوابم. مدیتیشن سر جایش محفوظ است. اما. بعد از این اما نقطه نیاز بود. چون چند شبی است که عاملی سنت سه سال و اندی را شکسته و این برای من خیلی عجیب است.
از خیلی وقت پیش کتاب صوتی به دستم رسیده بود که دوست داشتم بخوانمش. اما با صدای کسی که اجرایش کرده بود رابطه برقرار نکردم و مدام این خوانش را به تاخیر میانداختم. تا اینکه بالاخره برای اجرای پروژه گوش دادنش خیز برداشتم. جلد اول تمام شد و اواسط جلد دوم هستم. صدای گوینده و اشتباهات فراوانش دیگر به چشمم نمی آید. متن کتاب آنقدر جادویم کرده است که عادت مدیتیشن سه ساله را کنار زده است.اوایل فکر میکردم این کارم باعث میشود روز بعد سرحال نباشم و نتواند کارکرد مدیتیشن را در زندگیام داشته باشد. ولی خیلی خوب از پس مسئولیش برآمده است. امروز صبح هم کورمال هندفری موبایل را توی گوشم گذاشتم و ادامه کتاب را گوش دادم.
نمیشود به این ایده قرص آرامبخش گفت چون من واقعا حال ناخوشی ندارم ولی میشود به آنها چنین لقبی داد: قرصهای پیشگیری از حال ناخوش!
اینجا هشتگ میزنم برای خودم و روزهایی که در پیش دارم و همه کسانی که به دنبال خلق عادتهای خوب هستند.