نسخهی اول مموارم تمام شد. میدانم کار بازنویسی میتواند تا ابد ادامه پیدا کند و من لازم است جایی دستهام را از روی کیبورد بردارم. خیلی راحتتر از قبل مینویسم و این را از برکت نوشتن همین خرده روایتهایی میدانم که اینجا مینویسم و البته تکنیکهای محمد طلوعی بهم امید دادهاند که میشود برایشان کاری کرد. امروز سردرد داشتم فقط خداکند سرما نخورده باشم. مریِ خواهر و همکاران محترمش سرما خوردهاند و نگران این هستم که سرما نخورم . هنوز دم به تله ندادهام و بک تست….