شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

فروردین ۳۱, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

دیشب خوابیدم؛ دو بار بیدار شدم اما فقط برای دست به دست شدن. گر گرفتم اما شدتی آنقدر نبود که گردنم خیس شود و دنبال بادبزن بگردم. امروز هم بعد از ناهار سبک چرت زدم؛ چرتی یک‌ ساعت‌ونیمه. الان که دارم می‌نویسم خودم باورم نمی‌شود که یک ساعت و نیم خوابیده‌ام. ساعت دو تا سه‌ونیم. ساعت دو و نیم گرگرفتگی شبیخون زد اما نتوانست کامل بیدارم کند؛ از روی دست راست به حالت طاق باز شدم و دوباره خوابیدم. با این دو مرحله خواب متوالی فهمیدم شب‌ها….