امروز دوش صبح را نگرفتم و رفتم سراغ تخممرغهای آبپزم. رفتم و جوشاندهی پیشگیری از التهاب را خوردم. کمی که بیدار شدم مسواک زدم و دوش گرفتم. دیر بیدار شدم. حوالی ساعت ده بود که سر جایم روی صندلی کارم نشسته بودم. یک چکلیست نوشتم و روزم را شروع کردم. توی پومو اول یادم آمد که امروز ساعت یازده و نیم جلسهی روانکاوی دارم. برای اطمینان به خانم دکتر پیام دادم . دیدم بله. تا ده دقیقه قبل از جلسه ویدئو آموزشی دیدم و نزدیک جلسه که….