میخواهم یادداشت امروز را بنویسم اما هیچ حرفی ندارم. وقتی مطالعه ندارم خالیام وقتی آدم زیادی نمیبینم خالیام. آدمها برایم یک جور کتاب هستند؛ کتاب زنده با پوست و گوشت و استخوان که راه میرود و میتوانم علاوه بر خواندشان با آنها حرف بزنم. وقتهایی میشود که نه حوصله آدمها را دارم و نه کتابها را. مینشینم و مینویسم؛ اینجا یا توی ورد و یا توی دفترهای رنگارنگ و کوچک و بزرگ و با خودم معاشرت میکنم که گاهی به نقاشیکردن ختم میشود و گاهی به رقص…..