آقایی با قد کوتاه و شکمی بالا آمده جلوی در داروخانه ایستاده، انتظامات بهنظر میرسد از جور و رنگ لباسهاش. خانمی چهل ساله با بچهموهایی که تازه درامدهاند جلوتر از آقای همراهش با پلاستیک دارو داخل میشوند. دور خودشان میچرخند نمیدانند که از پلهها بالا بروند یا از قسمت ویلچررو. بدون شماره میروند سمت باجه پذیرش دارو. زن سرش را داخل باجه میبرد و میگوید شیشه دارویش شکسته بوده که تحویلش دادهاند و جعبه دارو را روی میز میگذارد. داروخانهچی میگوید این دارو را دو نفر قبل….