شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

بهمن ۲, ۱۴۰۲ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

چشم‌هام و گوشم‌هام را تیز کرده‌ام توی زار و زندگی‌ام که چیزی، کاری و یا حسی کوچک اما زنانه پیدا کنم؛ برای انجام‌دادن، پناه بردن و برای زندگی کردنش. برای وقت‌هایی که هیچ چیزی پیدا نمی‌کنم که قلاب زندگی را بهش بیاویزم. یک آهنگ یا یک فیلم یا سریال، یک کتاب  یک کافه یک دوست یا یک غذا، می‌شود یک شی باشد؛ مثلا یک لباس یا یک جفت کفش و یا یک جفت گوشواره. باید لیست درست کنم از چیزهایی که زمانی نجاتم داده‌اند و امیدی دارم….