شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

دی ۲۲, ۱۴۰۲ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

دارم یک جستار می‌خوانم که نلسون ماندلا نوشته، از روزهایی که در جزیره‌‌‌ی روبن بوده است. انگار وقتی توی زندان بوده این جستار را جفت‌وجور کرده. همان اوایل متن کلمه‌ی تسلا می‌شود نور؛ نوری شبیه همان لیزرهایی که تماشاچی‌ها می‌اندازند توی چشم وزرشکارها. وسط خواندن ایستادم و زل زدم به قدوقواره‌ی این کلمه. لیزر اذیت می‌کند این کلمه هم اذیتم کرد. کلمه‌ی تسلا بار منفی روی دوشش ندارد اما چشمم را اذیت کرد. از چیزهایی حرف زده بود که توی زندان برایش تسلا بودند؛ از کنار هم….