شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

دی ۱۵, ۱۴۰۲ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

همیشه حرف زدن را دوست داشتم؛ از هر دری فقط حرف بزنم و رشته‌‌ی از کلمات بهم ببافم بدون اینکه بخواهم دیگری را قانع کنم. اما این مدت به خیلی دلایل نتوانسته‌ام حرف بزنم انگار سنگدان کلماتم خالی شده یا نه کلمه هست اما ورودی و خروجی‌ش گرفته. نه حوصله حرف‌زدن دارم و نه کلمه‌ی مناسب برای انتقال منظورم؛ همیشه کلمه‌ای هست که زبانم بگیرد و نتوانم اداش کنم یا کلمه‌ای که یادم رفته باشد. این طور موقع‌ها غر می‌زنم به شرایطم که نمی‌توانم حرف بزنم یا….