شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

دی ۲۰, ۱۳۹۸ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

در شعرهایم تصاویری می‌کشم رازقی قناری سرو لباس چین‌چین انار دانه‌دانه باده و صلح را.. تو آمده‌ای تا عطر رازقی شوی صدای قناری‌ام قامت سروی که نوشته‌ام لطافت ابریشم لباس دخترکان شعرم سرخی انار سفره چله‌ام بادی جامی که می‌خواهم بریزم فاصله بین کلماتم هم و هِله‌هِله صلح. اگر تو نبودی رازقیِ بی‌عطر در کدام خانه جا داشت؟ قناری بی‌صدا زنده می‌ماند؟ سروی که قامت افراشته نبود را چه کسی دوست داشت؟ ابریشمی که لطافت نداشت به چه کار می‌آمد؟ از انار بی‌رنگ چه کسی لذت می‌برد؟….