شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

تصویر شعرم را کامل کردی..

در شعرهایم

تصاویری می‌کشم

رازقی

قناری

سرو

لباس چین‌چین

انار دانه‌دانه

باده

و صلح را..

تو

آمده‌ای

تا عطر رازقی شوی

صدای قناری‌ام

قامت سروی که نوشته‌ام

لطافت ابریشم لباس دخترکان شعرم

سرخی انار سفره چله‌ام

بادی جامی که می‌خواهم بریزم

فاصله بین کلماتم هم

و هِله‌هِله صلح.

اگر تو نبودی

رازقیِ بی‌عطر در کدام خانه جا داشت؟

قناری بی‌صدا زنده می‌ماند؟

سروی که قامت افراشته نبود را چه کسی دوست داشت؟

ابریشمی که لطافت نداشت به چه کار می‌آمد؟

از انار بی‌رنگ چه کسی لذت می‌برد؟

باده را چطور می‌نوشیدند؟

و کلمه ها را چطور می‌خوانند وقتی فاصله‌ای بینشان نبود؟!

هله‌هله شادی صلح را چه کسی سر می‌داد؟

باش

تا رازقی باشد

قناری بخواند

سرو تا آسمان قد علم کند

ابریشم لباس شود بر تن دخترکان سرزمین

انار دانه‌دانه سرخ باشد برای سفرهای چله

باده گرم کند لحظات آدم‌ها را

کلمه شعر شود برای تمام خوانندگان عاشق

و هله‌هله سرورِ صلح جهان را در بر بگیرد.

باش..

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *