شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

دی ۲, ۱۳۹۸ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

امروز یاد خاطره‌ای برایم زنده شد. چند سال پیش چنین روزهایی در خانه ما و مسیر آشپزخانه تا اتاق من زیباترین سمفونی قرن نواخته میشد. حال خوبی نداشتم و همین حال ناخوشم سبب ساخت چنین اثر هنری شد. صدای قدم‌های مادر که این مسیر را زیاد تردد می‌کرد. و من با چشمان بسته صدای پایش را می‌شناختم. و با هر قدمش روحم هوس فلامینکو رقصیدن به سرش می‌زند. سمفونی که جادوگری افسونگر است. با زور مسکن می‌نشستم، سرپا می‌شدم، راه می‌رفتم. خوشبختی یعنی داشتن مادری که به مناسبت….