نشسته پای نوشتن دکمههای کیبورد را یکبهیک و یا همزمان میفشارد. موسیقی را با فشردن دکمهای در هوایِ جانش میریزد. میداند موسیقی و کلمهها همنشینانی اهل دلی هستند. نفس عمیقی میکشد. موسیقی نجوایش را جان میدهد لحظه به لحظه رمق نجوا فزونی مییابد برکه چشمهایش را آب فرا میگیرد. دست از ثبت لحظه برمیدارد و چشمهایش را میبندد نجوایش بلندتر میشود. امان از دلتنگی… نوشتن، کلمات، و امان از موسیقی. نجوایش روی ملوی و شعر میرقصد صدای خواننده درون قلبش نشسته است. ملودی باران میشود و میبارد….