شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

مهر ۱۶, ۱۳۹۸ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

‌نامه اول طاها جان قد کشیدای و بزرگ شده ای، دندان­های موشی ات را کشیده اند تا دندان های دائمی­ ات سربیرون بیاورند، امسال به مدرسه می روی. می روی که سواد دار شوی. نگرانت هستم، همیشه! اینکه کسی آزارت ندهد، با کسی کتک کاری نکنی، کسی مسخره ات نکند، اصلا می دانی !؟ ناراحت و نگرانم که ناراحت نشوی، بغض نکنی. با خودم کلنجار می روم که خودم را آرام کنم: اگر اینها برایش اتفاق نیفتد که پسرمان رشد نمی کند، مرد نمی شود. می نویسم….