شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

بهمن ۸, ۱۴۰۲ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

جلسه پانزدهم ایمونوتراپی‌ام بود. امروز جلسه چهارم روانکاوی را هم داشتم. حوالی ساعت دو با مامان و بابا و کیسه داروها رفتیم که تزریق کنیم. زانوی راستم کمی توی خم‌وراست شدن مشکل دارد. موقع پایین رفتن از پله‌ها مامان گفت پایی که درد می‌کند را پایین بگذارم. به مامان گوش می‌دادم و به و فکر می‌کردم که چند روزی هست ازش خبر ندارم و به تزریق که روی سه پله آخر لیز خوردم. نه زمین خیس بود و نه کف کفش‌هام صاف اما لیز خوردم . دست….