شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

مهر ۲۸, ۱۳۹۸ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

صبح با صدای اذان از خواب بیدار شد. صدای پارس سگ همسایه همراه با زوزه هوشیاری­‌اش را بیشتر کرد. باید بیدار می‌­شد ولی استرس کارهای این روزها سردرگم و فراری اش کرده بود. به دستشویی رفت، خواب و سردرگمی‌اش را به آب سپرد. به اتاق که بازگشت هوا روشن­تر شده بود و انگارصدای زوزه و صاحبش به خواب رفته بودند. برای اینکه خواب دست از سر چشم‌هایش بردارد تکنیک‌های تنفسی را به کار گرفت.   *****   کامل که بیدار شد به سمت گنجینه‌اش خیزید. دکمه چراغ….