امروز رفتم بودم متخصص پوست. برای حساسیتی که آزمایشگاه قارچ معرفیاش کرده. خودم که میدانم با خوردن زنجبیل پوستم اگزما شده اما چرا به دکتر نگفتم خودمم هم نمیدانم.
از دکتر خواستم برای سیاهی و گودی چشمهام چیزی پیشنهاد کند. گفت صورتم هنوز ورم دارد و به همین دلیل گودی چشمهام بیشتر جلوه میکنند. حالا چیزی برای تزریق توصیه نمیکند و باید به خودم فرصت بدهم. تسهیلگر جلسات رواندرمانیام، روانکاوم و حالا دکتر پوست این جمله را گفت: باید به خودم فرصت بدهم. چرا اینقدر عجله دارم برای برگشت به زندگی عادی؟ چرا نمیخواهم به خودم فرصت بدهم؟ این عجول بودن از چیست؟ از ترس مرگ و نداشتن فرصت یا کمالگرایی و ترس از محدودیت و ناتوانی؟ یا شاید هر دو؟
فرصت به خودم بدهم که جای زخمهای جسمی و روحی و خرابیهای ناخواسته ناشی از پروسهی درمان التیام پیدا کنند. فرصت بدهم.