امروز از صبح با سرعت اینترنت درگیرم. بخاطر انتخابات است یا چه. نمیدانم. دیشب یک جلسهی قشنگ و دلبرانه از کلاس ناداستان بود. جلسهای که در مورد dairy حرف زدیم. کلی کیف کردم و بسیار آموختم. امروز یک دفترچه گذاشتهام برای نوشتن از روزم؛ روزانهنویسی یا به قول اعتمادالسلطنه: روزنامهنویسی خاطرات.
استاد کلی کتاب معرفی کرد و من مشتاقتر از همیشه شدهام برای روزانهنویسی حتی بیشتر از مموآرنویسی. کتابهای خوبی که معرفی کرده باید بارها و بارها بخوانم تا یاد بگیرم چطور بنویسیم و چیزی که مینویسیم ارزش ادبی داشته باشد.
چقدر از همین حالا دلتنگ کلاسم. دو جلسه دیگر این کلاس تمام میشود و من غصهدارم.
بروم کمی از خاطرات ناصرالدین شاه بخوانم و کیف کنم.
۲ پاسخ
روزانهنویسی. عاشقشم شیوا. کاش شانسش رو داشته باشم که در این باره باهم گفتوگوهای زیادی داشته باشیم.
چرا که نه.. حرف میزنیم!