شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

تعلیق شب حمله

دیشب جلسه‌ی اول کلاس ناداستان پیشرفته بود. چقدر دلم تنگ کلاس شده بود. چند دقیقه‌ای استاد انلاین نبود و احتمال داشت کلاس تشکیل نشود. غم عالم روی دلم نشست؛ واقعا به همین غلیظی. تا اینکه یکی از بچه‌ها لینک کلاس را توی گروه گذاشت. استاد کیش بود و کنار خلیج فارس داشت کلاس را برگزار می‌کرد. در مورد تعلیق پنج روز پیش حرف زدیم؛ 25 فروردین. روز و شبی که ایران چندین موشک به سمت اسرائیل شلیک کرد. پرسید تابحال با اینطور تعلیقی توی داستانی مواجه شده بودید؟ کلاس ساکت بود. از تجربه‌ی آن شب هر کس روایتی را تعریف کرد. چرا من نترسیده بودم؟ خبرها را از یک کانال تلگرامی وابسته به حکومت دنبال می‌کردم. وحیدآنلاین چیز خاصی منتشر نکرده بود. می‌خواهم یک مموار در مورد همان چند ساعت بنویسم. احتمالا همین جا منتشرش می‌کنم.

استاد اصرار و خواهش کرد که این روزها را بنویسم و از دست ندهیم. نه تحلیلمان از خبرها را، احساسات و اقدامات پیامدشان را بنویسیم. از ما خواست از جزئیات غافل نشویم. صداقت روایتمان ارزش دارد نه تحلیل‌مان. صداقت داشته باشیم و نترسیم. از قضاوت شدن احساسمان و اعمال و رفتارمان نترسیم و بنویسیمش. گفت: اگر ننویسید چند سال دیگر وقتی بخواهید این روز و تعلیق چند ساعته‌اش را تعریف کنید نتیجه‌ی جمعی را می‌گویید و چیزی از جزییات و احساسات ضدونقیض‌تان یادتان نخواهد بود. این نتیجه‌ی جمعی است که بی‌خطر است و ذهن بیادش می‌آورد. ثبت اینطور اتفاقات را به هیچ عنوان از دست ندهید. 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *