چند وقت است دل سیر ننشستهام که تایپ کنم. حوصله ندارم. اینکه متن هر روز اینجا دارد کوتاه و کوتاهتر میشود خودش نشان بیحوصلگیام است.
تکلیف جلسه آخر نوشتن یک جستار روایی است. قرار است یک جستار روایی با طرح مسئلهای از زندگیمان باشد. هفته سوم فروردین هم ترم بعدی کلاس شروع میشود. برای بهتر نوشتن این جستار باید نمونههایی که استاد معرفی کرده را بخوانم. میگویم که انجام بدهم و بخوانم و بنویسم.
یادم باشد به استاد بگویم در مورد عنوانها هم حرف بزند و در مورد مصاحبه محذوف. من که از آلان نگران تمام شدن ترم بعد هستم.
سرفههام زمانهایی از روز اذیتم میکند. تصمیم گرفتهام به آنکولوژیستم بگویم و جلو جلو به استقبال پروسهای از درمان نروم. شاید اصلا چیز خاصی نباشد و فقط عارضهای از دارو باشد.
اینقدر اینجا مینویسم هنوز یوگا را شروع نکردهام که بالاخره برایش اقدامی انجام بدهم. بله هنوز یوگا را شروع نکردهام حتی تمرینهای دست و بازوها و گردن را انجام نمیدهم که پیشگیری کردم باشم از ادم. فکر میکنم یوگا کنم روند بهبود افسردگیام سریعتر است. میگویم فکر میکنم چون وقتی چالش صدوسه روز را شروع کردم و سی روز پیش رفتم داشت کار میکرد و روحیهام سرجاش بود.