شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

فکر امروز

فکر امروزم که بارها غرقش شدم این بود: توی این بیشتر از یک سال آدم قوی بوده‌ام؟ اصلا لزومی دارد از این کلمه استفاده کنم؟ اصلا کی گفته باید به یک بیمار سرطانی گفت قوی باش!؟ اصلا قوی بودن را اینجا چطور معنی می‌کنند؟ قوی بودن یعنی عین خیالم نباشد و با تمام دردها روزمرگی پیش از بیماری را داشته‌ باشم؟ مدام بگویم چیزی نبود و چیزی نیست و بیماری را شکست می‌دهم. یا اینکه با صدای بلند بگویم درد دارم و چیزهایی در زندگی‌ام تغییر کرده‌اند، می‌بینمشان و شما هم باید ببینید که تغییر کرده‌ام_ناخواسته. چیزهایی هم باید تغییر کنند چون مدت‌ها با اینکه آزارم می‌داده‌اند اما نادیده گرفتمشان‌. قوی بودن اینجا نادیده گرفتن درد نیست، اینکه بخواهم روال معمول زندگی‌ام را داشته باشم. قوی بودن یعنی درد را ببینم، ازش بگویم و بخواهم چیزهایی را که ممکن است باعث درد شده باشند را تغییر بدهم که البته این هم قوی بودن معنی نمی‌شود. اصلا کاربرد این کلمه اینجا درست نیست.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *