شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

صلح زیر خاکستر

_هیچ کلامی بر زبانم جاری نمی‌شود. دستم، دست و دلش به تایپ کردن نمی‌رود. صدایی از تارهایی صوتی‌ام درنمی‌آید که لااقل داستان بخوانم. با صدای بلند. سکوت کرده‌ام ولی در ذهنم و قلبم غوغاست، آشوبی تمام عیار.

_بهانه جنگ‌ چه می‌تواند باشد؟! درطول تاریخ بهانه جنگ‌ها چه بوده است؟

_همین چیزهایی که ‌می‌بینی.

_خوب بعدش چه می‌شود؟ بعد از جنگی تمام عیار آتش‌بس می‌شود؟ کی؟ آیا واقعا بعد از آتش‌بس صلح برقرار می‌شود؟! یا نه فقط یک قرارداد سوری است برای مدفون کردن آتش بین دو طرف در حال جنگ و حتی واسطه‌ای که ادعای بزرگی می‌کند….

_ صورت مسئله را پاک می‌کنند. آتش هنوز زیر خاکستر است.

_چرا آن را نمی‌بینند؟! آتش را زیر خاکستر را رها‌ می‌کنند و می‌روند؟!

_ خودشان می‌دانند. دو طرف جنگ و واسطه. پس این تاخیر انداختن برای چیست؟

_نمی‌دانم . تا بحال من یک طرف جنگ نبوده‌ام که بدانم پشت هر جنگ و یا صلح سوری چه چیزهایی است.

_صلح می‌خواهم..

_نمی‌شود. امکانش نیست.

_نشد به آتش‌بس هم راضی‌ام…

_خودم با تمام داشته‌هایم می‌روم و آتش زیر خاکستر را خاموش می‌کنم.

_زمان زیادی طول می‌کشد.

_می‌دانم. بهتر از این است که هر لحظه تن و بدنم بلرزد که کی دوباره آتش جنگ غافلگیر می‌کند.

_چطور می‌خواهی خاموشش کنی؟

_ روی خاکسترش بوته‌های گل می‌کارم. درخت می‌کارم. درخت زیتون. آبشان می‌دهم. کودشان می‌دهم. می‌نشینم پای آتش مدفون شده و دعا می‌کنم.

_دعا؟

_اوهوم! برای اینکه بوته‌ای که کاشته‌ام گل دهد. درخت زیتون برگ‌های فراوان دهد و زیتون‌های بزرگ و کوچک..

_آتش زیر خاکستر چه می‌شود؟ خاموش می‌شود؟

_ باغچه‌ام که سبز شود کار آتش تمام است. گل‌هایم که باز شوند و زیتون های که بزرگ شوند.

_ من تمام جنگ‌های دنیا را آتش‌بس اعلام می‌کنم و به تو می‌سپارم.

_کمکم هم می‌کنی؟

_از دستم بربیاید حتما. چکاری میتوانم انجام دهم؟

_عکس باغچه‌ی روی خاکستر را ثبت کن. صلح را در کلمه کن و آن را به نسیم بسپار. نسیم آن را منتشر خواهد کرد.

_صلح کلمه‌ها را شعر می‌کند. شعر را به نسیم می‌سپارم. نسیم صلح می‌شود و تمامی زمین را فراخواهد گرفت.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *