باور جدید

امروز صبح با پگاه قرار داشتم. انگار امروز قرار نبود آفتاب از سفیده‌ی صبح تا غروب بتابد و بسوزاند. سرد بود بیشتر تا خنک؛ این هوا از تابستان حتی اواخر تابستان کرج بعید است. اولین بار بود که می‌خواستم پگاه را ببینم. ساعتی قرار گذاشته بودیم که فقط سوپری‌ها باز بودند. واقعا نمی‌دانستم کتابفروشی‌ها ساعت […]

هدف از نوشتن تا اطلاع ثانوی

امروز برای بار سوم لپ‌تاپ و حوالی ساعت نه شب روشن کردم که یادداشت امروز سایت را بگذارم. این برای منی که از سال نودونه سایت را رها کرده بودم دستاورد بزرگی است. امروز  کمی دیر نشستم پای نشستن. دوست داشتم زودتر بنشینم اما نشد که بشود. مامان و بابا آمده‌اند قرارداد خانه را تمدید […]

ثبت تصویری از من

گوشی را روی مودم کاشته‌ام که از خودم فیلم بگیرم. بعد بگذارمش روی دور تند و توی اینستاگرامم. برای چی؟ برای اینکه سوت شروع ماراتن زندگی را ثبت کرده باشم. یک دقیقه ثبت شد قطعش کردم ببینم چطور شده. کمی خودم را دیدم.  قبلا هم از این کارها می‌کردم . چهره‌ام عوض شده انگار. اما […]

صفحات‌صبحگاهی راحت

ساعت حوالی ده صبح است. بیدار که می‌شوم صفحات صبحگاهی را می‌نویسم. از وقتی که محاوره‌ای می‌نویسم راحت‌ترم و خیلی برای نوشتن صبح تقلا نمی‌کنم یا فرار نمی‌کنم، اصلا بدون هیچ مقاومتی سر قرارم با خودم حاضر می‌شوم. این نشانه خوبی نیست؟! قبلا برای اینکه به زبان معیار نوشتن عادت کنم سعی می‌کردم کتابی بنویسم. […]