یکی از دوستانمان ما را یکهویی وسط یک تجربه تازه و عجیب انداخته است. مدتها بود که میخواستیم گربه بگیریم. اما به دلایل زیادی مدام این لذت را عقب میانداختیم؛ که مثلا شرایط را فراهم کنیم. چه شرایطی؟ خودمان هم نمیدانستیم؛ تا اینکه دیشب. یک بچه گربه شاید دوماهه عضو سوم خانه ما شد. تجربه عجیبی و متفاوتی است. از لحظهای که تصمیم گرفتیم و شب اول آنقدر استرسم بالا بود که مدام دستشویی میرفتم. خیلی وقت بود اینطور استرسی نداشتم استرسی شبیه شبهای امتحان. شب اول….