خودکار روبه‌نشان

چند وقت پیش با علی رفته بودیم لوازم‌التحریر فروشی که تعدادی برگه بخرد؛ همان موقع بود که آمده بود عیادت من و توی پیک درمان بودم. بهم اصرار کرد که خودکاری مدادی چیزی بردارم، حوصله نداشتم فکر کنم چه چیزی دوست دارم یا لازم دارم. کلافه دور خودم می‌چرخیم. خودش دوتا خودکار که از سر […]