سیم‌خاردارهای بایدها و نبایدها

صدای کسی از پشت در اتاقم شنیده می‌شود. گوش می‌شوم که ببینم چه چیزی می‌توانم از حرفهایش پیدا کنم و سوژه نوشتن کنم. در هر جمله‌اش کلمه باید وجود دارد؛ در جمله‌ای که نیست نباید وجود دارد. خودم زمانی خیلی از این کلمه‌ها استفاده می‌کردم. دقیق که شدم این کلمه‌ها را کلاهی دیدم بر سر […]