رقصنده

جسیکا مغزش سکوت شده بود. گوشهای از یک کافه را پیدا کرده بود تا در شلوغی آنجا خلوتی دست و پا کند. قلمش روی کاغذ بود اما نمیچرخید. کلمهای به ذهنش نمیآمد. نوازندگان داشتند سازهایشان را کوک میکردند. چشمهای رقاصهی فلامینکو توی سالن دور زد تا به او رسید. از سن پایین آمد و در […]