ما معمولاً نقاط عطف زندگیمان را ثبت میکنیم. عروسی، تولد، فارغ التحصیلی و دستاوردهای حرفهای خودمان را با روشهای مختلف ثبت میکنیم ولی آیا تا به حال اتفاقات معمولی زندگیمان را ثبت کردهایم؟ مثلا عکسی از میز کارمان در یک روز معمولی. میزی با کلی کاغذ و خودکار و البته فنجان نیمهی قهوه. این کار چه فایدهای میتواند داشته باشد؟ ما فکر میکنیم اتفاقات مهم خاطراتی خواهند شد که بعدا بیشترین تمایل به یادآوری آنها داریم. مروری تصویری از یک فنجان خالی قهوه یا کاغذهای مچاله شده دور صندلی اتاقمان چطور میخواهد تجدید خاطره شود؟ اصلا میشود؟
دیروز مقالهای را خواندم که نشان میداد مرور مجدد تجربیات عادی و روزمره میتواند چیزهای بیشتری برای ما به ارمغان بیاورد. شادی عجیبی بیش از آنچه انتظارش را داریم. گفته شده بود که اتفاقات معمولی میتوانند زمانی بسیار غیرمنتظره باشد کافی است آنها را ثبت کنیم تا ببینیم. برشی معمولی از زندگی ما که آمده و رفته است.
در این مقاله تمرینی داده شده بود که به نظرم جالب بود. اسم تمرین کپسول زمان بود.
زمان انجام تمرین:
30 دقیقه برای ایجاد کپسول زمان و 15 دقیقه برای مرور دوباره آن. این تمرین را میتوانیم هر چند ماه یا هر سال انجام بدهیم.
چطور انجامش بدهیم؟
- برای ایجاد کپسول زمان لازم است که موارد زیر را در یک دفترچه یادداشت یا فایلی در لپتاپ خودمان ثبت کنیم:
_شرح آخرین رویداد اجتماعی که در آن شرکت کردهایم
_شرح مکالمه اخیر با یک دوست
_شرح نحوه آشنایی ما با یک دوست یا آشنای جدید
_نام سه آهنگی که اخیراً گوش دادهایم
_یک شوخی کوچک
_یک عکسی که اخیرا گرفتهایم
_به روزرسانی وضعیتی که اخیراً در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتهایم.
_گزیدهای از یک مقاله یا پروژهی اخیر برای محل کارمان.
- کپسول زمان را در مکانی ذخیره کنیم که آن را نبینیم. یادداشتی را در تقویم خودمان تنظیم کنیم تا سه ماه بعد مجدداً سراغ کپسول زمان برویم.
در مقالهای که خواندم گفته شد شرکتکنندگانی که چندین ماه بعد کپسول زمانی از تجربیات عادی را مرور کردند، این تجربه را جالب و معنیدار دیدند و لذتی را تجربه کردند از آنجه فکر نمیکردند. آنها همچنین گفته بودند مرور این کپسول لذتبخشتر از خاطراتی بوده که نقاط عطف زندگیشان بوده است.
این کپسول چکار میکند؟
تحقیقات در مورد پیشبینی عاطفی نشان میدهد که ما در پیشبینی واکنشهای عاطفی خودمان نسبت به وقایع آینده مهارت زیادی نداریم. ما تمایل نداریم که وقایع عادی را مستند کنیم زیرا لذت مرور مجدد آنها را دستکم میگیریم و به همین ترتیب توانایی خود را در یادآوری آنها دست بالا میگیریم. با ثبت عمدی سوابق این نوع رویدادها، فرصتهایی فراهم میکنیم که دوباره آنها را تجربه کنیم. با اینکه این ثبت با جزییات کامل نیست اما لذتبخش خواهد بود. به ما یادآوری میشود که تجربیات کوچک و اتفاقاتی بودهاند که از سر گذراندهایم و چه بسا با مرور دوباره بخواهیم آنها را دوباره امتحان کنیم. مثلا همان آهنگها را گوش بدهیم. سری به بلاگپست سه ما پیش خودمان بزنیم و یا به دوستی تلفن کنیم. شاید یادمان رفته باشد که چه اتفاقات کوچکی و چطور ما را خوشحال میکردند و اینکه چه چیزهایی برای ما چالش بودهاند که حالا و در این لحظه نیستند.