کیبورد جدید دکمههای سخت و بد صدا دارد. دارم تلاش میکنم که با آدابش هماهنگ شوم. دیروز وسط کاری از کیبورد خود لپتاپم استفاده کردم. دیدم چقدر نرم است و صدایی گوشنواز دارد. فکر میکنم کیبورد جدید هم حالش خوب نیست. مثل من که هنوز نتوانستهام با او رفاقت کنم.
با مقایسه کیبوردها گفتههای لائوتزو فیلسوف چینی برایم تداعی شد.
گفته بود بسان گیاهان رفتار کنیم، اگر طوفانی آمد خم شویم. خواهید دید که طوفان ما را شست و شو میدهد و پاک میکند، غبارمان را میروبد، و بعد از پایان طوفان دوباره استوار و پا برجا خواهیم ایستاد، سبزتر و باطراوتتر. همیشه راست قامت نایستیم.
خوب است که خم شدن را بیاموزیم. سخت و رسمی و افراشته باقی ماندن، در واقع نشان پیری است. در حالی که خم شدن، تعظیم کردن و نرمش، مشخصه کودکی و تازگی و طراوت است .یک انسان پیر نمیتواند خم شود، استخوانهایش سفت شدهاند. بچه نرم و انعطاف پذیر است و به راحتی میتواند دولا شود. بچهها دائماً به زمین میخورند ولی با سرعت دوباره برمیخیزند.
تایپ کردنم به جایی رسیده که به غلط املایی ختم میشود. مثلا درست را مینویسم دستر. وسط کلمات فاصله میافتد. دو کلمه جدا بهم میچسبند. به کیبورد نگاه میکنم که سخت بودنش انگشتانم را از تایپ کردن گریزان کرده است.
وقتی در زندگیام سفت و سخت باشم، وقتی انعطافی نداشته باشم میشوم شبیه همین کیبورد. علاوه بر اینکه خودم از حال و احوالاتم لذت نمیبرم دیگران هم از همنشینی با من لذت نخواهند برد. مثل انگشتان من که با این کیبورد نمیتوانند متن طولانی را تایپ کنند. یا اگر ناخنهایم کمی بلند باشند انگشتانم را خستهتر میکنند. این یعنی سفتی سد میشود در برابر پیش رفتن در مسیر. باعث سوءتفاهم در روابطم میشود. خودم را دلزده میکند و اطرافیانم را گریزان.
فعلا دارم با خودم و کیبورد جدید کلنجار میروم. همین که لازم است من با این سفت و سختی کنار بیایم هم نوعی انعطاف مرا نشان میدهد. با رفاقت با کیبورد به خودم و دنیا نشان میدهم که من هنوز پیر نشدهام.