این هفته با دو خرید سنگین تمام شد. اینترنت خانه سه هفته بود که بخاطر تعمیرات تلفن ساختمان قطع شده بود. با اینرنت سیمکارت کار میکردم که جاهایی جواب نمیداد و گوشی داغ میشد. برای اینکه باتری گوشی نابود نشود یک مودم ایرانسل خریدم. البته که یک سالی بود که برای خریدش خیز برداشته بودم اما زورم میآمد خدا تومن پول مودم بدهم. اما با شرایط زندگی من که مارکوپلو هستم و هر سال یک خانه چیز واجبی بود که بالاخره به خریدش تن دادم.
با اشتراک یک ساله سهو نیم. یک پکیج هم برای مهارت جدید خریدم. امروز باید استارت کار رامیزدم؛ بخاطر وقفه سه هفتهای از کار دور مانده بودم. ما سه روز است سرما خوردهام. دارمی به پاییز نزدیک میشویم و هوا شبها سرد شده. من هم با این شرایط گرگرفتگی هیچ پتویی روی خودم نگه نمیدارم و وضع حالم این شده. برای زمستان چکار کنم؟ آن هم توی اتاق سیبری من.
بیبهانه دارم مطالب اینجا را به سایت منتقل میکنم. نمیدانم انجا علاوه بر روزنوشت میخواهم به موضوعی بپردازم یا نه. تصمص سختی است چون دوست ندارم اگر کاری را شروع کردم نصفه و نیمه رها کنم. دوست ندارم در مورد مراقبه_ موضوعی که قبلا مینوشتم_ بنویسم. آمدم انگشت بگذام روی کلیک موس و به زبالهدان منتقلشان کنم اما دلم نیامد خیلی مطلب بود. یاد حرف پگاه افتادم که گفت هیچی رو پاک نکن پشیمون میشی.
دوست دارم روی سایت از “من” حرف بزنم. من در ادبیات و روایتها.