هدف از نوشتن تا اطلاع ثانوی

امروز برای بار سوم لپ‌تاپ و حوالی ساعت نه شب روشن کردم که یادداشت امروز سایت را بگذارم. این برای منی که از سال نودونه سایت را رها کرده بودم دستاورد بزرگی است.

امروز  کمی دیر نشستم پای نشستن. دوست داشتم زودتر بنشینم اما نشد که بشود. مامان و بابا آمده‌اند قرارداد خانه را تمدید کنند. حواسم پیش پگاه است که در یادداشتش دلتنگی برای از پیاده‌ر‌وی‌های طولانی گفته.

می‌خواهم برای اول مهر یک چالش برای خودم بگذارم که هر روز یک پست در وبلاگم و یک پست در اینستاگرام بگذارم . می‌شود هر روز یک پست گذاشت؟ نمی‌دانم به هر روز بودنش فکر می‌کنم؛ شاید یک روز درمیان. اما دوست دارم هر روز بنویسم. من خوشحال‌ترینم وقتی صدای کیبورد می‌شود موسیقی متن اتاقم. شروع دوباره این لذت را مدیون وبلاگ پگاه هستم؛ خواندن هر روز وبلاگش ترغیبم کرده که توی ورد و توی سایت بیشتر از کاغذ بنویسم. منتها هنوز یادداشت‌هایم جهت خاصی ندارند، فعلا می‌خواهم ادامه بدهم.

به نکته جالبی درمورد تعدادی از نویسنده‌ها و آثارشان رسیده‌ام؛ بعد از مرگشان آثارشان چاپ شده یا معروف شده‌اند یا نه اثری از آنها چاپ شده و سالهای اول مورد اقبال قرار نگفته بوده و چه بسا گوشه انباری خاک خورده است. من می‌خواهم معروف شوم یا می‌خواهم لذت ببرم؟ این سوالی است که از خودم این روزها می‌پرسم. می‌خواهم خوانده شوم یا بمانم؟

نمی‌دانم این هدف‌ها با هم منافات دارند یا همسو هستند. اما می‌دانم فعلا برای من لذت نوشتن بیشتر از تمام هدف‎هایی است که ممکن است هر نویسنده‌ای برای خودش داشته باشد. از هر دری دلم می‌خواهد بنویسم. از هر باوری و از هر خاطره‌ای. دوست دارم یادداشت‌هایم چیزی شبیه یادداشت‌های شاهرخ مسکوب باشد که از همه دری حرف زده اما یادداشت‌هایم رنگ و بوی خودم را داشته باشد. رنگ دغدغه‌هایم و رنگ روزگاری که دارم از سر می‌گذرانم. به شاهرخ مسکوب فکر می‌کنم که اگر وبلاگش به راه بود چطور میشد! اصلا موقع ثبت یادداشت‌ها به چاپشان فکر نکرده فقط به این فکر کرده که دستش گرم شود برای نوشتن. بعدها تصمیم به چاپشان گرفت.

هدفم از نوشتنم به مرور مشخص می‌شود. اما فعلا لذت نوشتن بزرگترین هدف است.  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *