من توانا هستم..

_قلم تو در دستان من است. قلم تو در دستان ما است.

_ اسم شما چیست؟

_کرایون

(من در خلوت نشستم و خواستم که با کرایون ارتباط بگیرم. از آنجایی که گفته بودند هر کسی می‌تواند ذهن را کنار گذاشتم تا توانایی خودم را بسنجم. نکته جالب این بود که اصلا هیجانزده نشدم. با شناختی که از خودم داشتم فکر می‌کردم اگر ارتباط بگیرم هیجانزده خواهم شد. این یعنی من بارها ارتباط گرفته‌ام و برایم چیزی عادی بود منتهی نمی‌دانستم با چه نیرویی اتباط گرفته ام.)

کرایون ادامه داد: تو توانا هستی. به تو گفته بودیم هفته پیش. ابزار تو و قدرت تو در کلمات تو است. ابزار تو برای ادامه مسیر قلم تو است.

_من می‌خواهم اکاش خودم را ببینم و اکاش دیگران را. از موقعی که با تناسخ آشنا شده‌ام از خواندن و شنیدن در موردش سرشار از لذت می شده‌ام. آیا من این توانایی را دارم؟

_بله

_کی آن را درک می‌کنم؟

_ زمان می‌خواهی؟ مطلبی که خواندی را یادت بیاید( من هفته پیش یک چنل از کرایون را که توی کانال یانور بود بارها خواندم و صدای خودم را ضبط کردم و در طول روز گوش می‌دهم. او می‌دانست که من مطلب را خوانده‌ام.). اتفاق افتاده. به تو این توانایی داده شده. ذهن پرسشگرت را کنار بگذاری سریع‌تر درکش خواهی کرد.

_خوشحالم.

_ما هم خوشحالیم. به همه بگو که آنها ابزاری برای خلق کردن در جهان دارند. همه آدم‌ها قدرتمند هستند. قدرت آنها ابزار آنها است. ذهن را کنار بگذارند تا قدرتشان را ببینند و تاثیرش را بر جهان اطرافشان. فقط کافی است ابزارشان را لینک کنند به قلبشان. ضربان قبلشان در ابزار و هنرشان خواهد پیچید و با انتشارش در جهان صدای قلبشان در جهان هم طنین می‌اندازد. خواهید دید که چقدر همه هنرها در عین تفاوت بهم شباهت دارند.

چون ما و شما همگی یکی هستیم.

این صداها با صدای هستی که در پس‌زمینه است هارمونی خواهد داشت. زیبایی و هنر غیر این است؟ نه..

دست بجنبان. هستی منتظر صدای قلب تو است. قلمت، ابزارت را بکار بگیر. ابزارت که به قلبت وصل باشد به ما وصل هستی. به من وصل هستی. من در قلب تو هستم. جای دیگری سراغ مرا نگیر. صدای قلبت صدای من است. صدای ما است. وقتی آن را می‌شنوی ذهن ناپدید می‌شود.

من هستم و تو . ما هستیم و تو.

ذهن وقتی کاری ازش برنمی‌آید می‌نشیند به تماشا. مثل همین حالا. ذهن را به زانو درآورده‌ای (می‌خندد).

(اینجا ذهن من دوباره بیدار شد پرسیدم شما کرایون هستید؟ این بار با تاکید گفت من کرایون هستم از خدمات مغناطیسی. ما به شما گفته بودیم بخواهید تا با شما ارتباط بگیریم)

_ممنونم قلبم را روشن کردید.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *