نشسته بود روبهرویم و در فکر فرو رفته بود. پرسیدم: به چه چیزی فکر میکنی؟
گفت: مدتی هست که میخواهم مدیتیشن کنم ولی نمیشود که نمیشود.
_چرا؟
_نه! ساکت و آروم مینشینم ولی درونم آشوب است. آنقدر که گاهی حتی نمیتوانم چشمهایم را ببندم. چکار باید انجام بدهم؟
_آهان پس اینطور. این آشوب نباشد غیر طبیعی است.
کسی که برای اولین بار میخواهد مدیتیشن کند را توصیه به نشستن در سکوت نمیکنند.
شروع مدیتیشن برای افراد مختلف متفاوت است. کسی که میخواهد شروع کند بهتر است از جایی شروع کند که برایش راحتتر است.
_یعنی با نشستن شروع نکنم؟
_اگر با نشستن شروع کنی اذیت میشوی. و اگر اصرار به نشستن کنی آزار و اذیت درونی بیشتری خواهی دید.
_چرا؟
_در این حالت از ذهن بیمار خودت بیشتر آگاه خواهی شد و در واقع مدیتیشن نمیکنی. چه بسا دچار افسرگی و اندوه هم بشوی. احساس غم و اندوه را تجربه میکنی اما سرور آرامش را نه. گاهی هم احساس میکنی که دچار جنون شدهای.
_دقیقا همین است که میگویی. گاهی میخواهم گریه کنم یا فریادی از سر خشم بکشم.
_بنابراین اصرار به نشستن برای تازهکارها غلط است. در ابتدای کار هر حالتی که انسان را بیش از اندازه از کار ذهن مطلع کند خطرناک است.
_چرا؟
_زیرا ممکن است آمادگی لازم برای روبهرو شدن با آن را نداشته باشند. این روبهرویی نیاز به گذشت زمان دارد و به تدریج و آهسته باید انجام شود. روبهرو شدن آنی با هر چیزی سودمند نیست.
_خوب ننشینم چکار کنم؟ پیشنهاد تو چیست؟
_سماع کردن را به تو پیشنهاد میکنم. دقیقا نقطه مقابل وضعیت قبلی رخ خواهد داد. با یک سماع مجنون وار تو از نقطه آرام و ساکن درونت آگاه میشوی. درست به همان صورت که با آرام و ساکت نشستن از جنون و دیوانگی درونی خود مطلع میشوی. اشو گفته است:
همیشه نوک پیکان آگاهی به سوی نقطه متضاد وضعیتی است که آن را تجربه میکنی.
_سماع؟
_بله. با یک سماع پرشور فرصت میدهی که جنون درونیات کاملا رها شود. اینجاست که متوجه نقطه آرام و ظریف و ساکن درونت میشوی. نقطه مقابل جنون و دیوانگی که در سطح تجربه میکنی این نقطه آرام و ساکن است. وقتی تو مینشینی به اجبار سکون را در سطح به خودت تحمیل میکنی و درون بهمریختهات تو را آزار میدهد.
این یک توصیه است از اشو برای کسانی که میخواهند تازه وارد این مسیر شوند.
با تکرار این رویه سکون و آرامش را در درونت مانند گیاهی در حال رشد خواهی دید. رشد این آرامش به تو کمک خواهد کرد که به مرور در حالت نشسته یا خوابیده هم مدیتیشن کنی.
این تکنیک و هر تکنیک دیگری که با فعالیت و حرکت همراه باشد یک نوع رها سازی است که میتواند به تو کمک شایانی کند.
همه ما بخشهایی در وجودمان داریم که باید رها شود. این انباشتگی برای مدت طولانی را باید روزی رها کنیم. نوع زندگی اجتماعی و سیستم آموزشی همگی به انباشته و سرکوب کردن این بخش کمک کردهاند.
_بیشتر در مورد این بخشها توضیح بده.
_من اینجا یک مثال میزنم. کودکی که به تو میگوید عصبانی است و تو به او میگویی عصبانی نباش. او شروع به سرکوب آن میکند. عصبانیتی که به طور معمول گاهگاه اتفاق میفتاد در وجود او انباشته میشود و به یک پدیده دائمی تبدیل میشود. حالا کودک بعضی اوقات عصبانی نمیشود بلکه در عصبانیت باقی میماند و در این حالت زندگی میکند.
هیچ کس در حالت دائمی عصبانی نیست مگر اینکه عصبانیت خود را در وجودش سرکوب و انباشته کند.
عصبانیت مثل دیگر احساسها مانند غم موقتی و گذرا است . میآید و میرود و در صورتی که ابراز شود خودبهخود از میان خواهد رفت.
اگر کودکی به تو گفت عصبانی است به او بگو: باش عصبانی باش و بالشی به او بده. به او بگو وقتی عصبانی هستی این بالش را مشت باران کند. یا هر مسیر دیگری که بتواند عصبانیتش را ابراز کند بدون اینکه به کسی آسیب برساند و بدین طریق آن را رها کند.
عصبانیت،خشونت، حرص و شهوت دقیقا احساساتی هستند که در درون آدمها سرکوب و انباشته میشوند و این انباشتگی جنون و دیوانگی را به بار میآورد. مدیتیشن نشسته اجازه رها شدن احساسات و عواطف سرکوب شده را به تو نمیدهد. رهاسازی اولین قدی این مسیر است.
ابتدا لازم است که موارد انباشته شده و سرکوب شده را رها و خالی کنی و سپس آرام آرام به سوی کاملتر شدن و بالغتر شدن مدیتیشن پیش خواهی رفت.
_برای خالی کردن از این انباشتگیها چه کنم؟
از دست کسی عصبانی هستی؟ باش. بدون دلیل خاصی گریه کن و بدون سوژهای برای خنده از ته دل بخند. این یکی از کارهایی است که میتوانی برای رهاسازی هرآنچه در درونت انباشته است انجام دهی.
بعد از رهاسازی احساس سبکی خواهی کرد .خلوص و پاکی غیر قابل تصوری را حس خواهی کرد. در این حالت معصومیت و پاکی است که میتوانی به درستی و سادگی مدیتیشن نشسته را انجام دهی. زیرا دیگر جنون و دیوانگی در درونت وجود ندارد که تو را موقع نشستن آزار دهد.
این خانه تکانی باید اولین کاری باشد که انجام میدهی. در غیر این صورت تمرینات تنفسی، حالتهای یوگایی مختلف و مدیتیشن نشسته تنها سرکوب کردن مشکلات درونیات است.
مدیتیشن نشسته واقعی زمانی اتفاق میفتد که تو تمام آشغالهایی را که مدتهاست در درونت سرکوب کردهای کاملا رها و آزاد کنی و آنها را دور بریزی. این سکوت سکوتی واقعی و دارای کیفیتی متفاوت است.
اشو از یک تجربه خودش چنین میگوید: یک شیوه خاصی از مدیتیشن را در گروهی با هم انجام میدادیم. هر بعدظهر کنار هم مینشستیم و هر کس هر کاری دوست داشت انجام میداد. هیچ محدودیتی وجود نداشت و فقط نمیتوانستیم در کار هم دخالت کنیم. اگر کسی دوست داشت میخندید. گریه میکرد. و هزار کار دیگر. واقعا صحنههای عجیبی خلق میشدند. افرادی که خیلی جدی بودند کارهای مسخرهای انجام میدادند. این فرصت خوبی بود که هر چه در ذهنشان میگذشت انجام دهند. بیرون بریزند و رها کنند. بعد انجام مدیتیشن آنها به من میگفتند که انگار بار سنگینی از روی سرهای ما برداشته شده است. ما اصلا خبر نداشتیم که در ذهنمان چه چیزهایی حمل میکنیم.
واقعا برای آگاهی از آنچه در ذهنمان میگذرد هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه بدون هیچگونه محدودیتی هر چه در ذهنمان است را ابراز کرده و رها کنیم.
گفتم که سفری که آغاز کردهای سفری طولانی و پرفراز و نشیب است. البته لذتبخش. ناامید نشو. همه کسانی که ابتدای مسیر بودهاند چنین تجربههایی داشتهاند.
_بله هر طاووس خواهد جور هندوستان کشد.
توضیح: تصویر از کتایون کلانتریان است که سماع میکند.