شیوا روشنی

عضویت در خبرنامه

نوشته‌های پیشین

سانسورچی خاموش

اینجا از جزئیات احساسات و رفتاری که در حال تجربه‌اش هستم حرف می‌زنم و ناخودآگاه قلمم بیشتر دست حقیقت خودم است و نه دست حقیقت دیگران. چرا توی صفحه‌ی شخصی‌ام در اینستاگرام کمتر می‌نویسم با اینکه متنی که برای آنجا آماده می‌کنم شسته‌رفته‌تر‌ و تروتمیزتر است و بیشتر خوانده می‌شود و کامنت هم می‌گیرم؟ نمی‌دانستم تا اینکه جایی در کتاب سوتلانا خواندم که نوشته بود: هرچه مستمعین بیشتر باشند داستانی که تعریف می‌شود سانسور بیشتری دارد. او برای دیدن خیلی‌ها رفته بود، وقتی دو نفر بودند شخص راحت‌تر صحبت می‌کرد، گریه می‌کرد و حرف می‌زد تا وقتی که تعداد جمع بیشتر از دو نفر می‌شد.

انگار ناخودآگاهم این حقیقت را می‌داند و با توجه به شرایط چند ماه اخیر که دوست دارم کمتر خودم را سانسور کنم از نوشتن توی آن فضا پرهیز کرده‌ام. اینجا نوشته‌ام که به حقیقت خودم میدان بدهم که باشد و حرف بزند و رفتار کند و عمل کند.

اینکه اینجا خواننده زیادی ندارم باعث شده سانسورچی‌ام‌ احساس کند کار زیادی ندارد و خودش دکمه‌اش را بزند، خودم را ابراز می‌کنم و تمرین می‌کنم که با خود حقیقی‌ام راحت باشم و بیشتر و بهتر از همیشه ابرازش کنم.

غلط املایی، غلط نگارشی و اشتباه تایپی دارم و اصلن مهم نیست. مهم بودنم است که بدانم من یک انسانم و نه ربات؛ یک انسان با احساسات متفاوت و گاه متناقض. از ابرازشان نترسم و برای هر کدام از آنها شخصت قائل باشم و در موردشان حرف بزنم.

تمرین می‌کنم. تمرین می‌کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *