تولد کلمه‌ها

کتاب جنگ چهره زنانه ندارد” را دارم می‌خوانم؛ برای بار دوم. فایل‌های صوتی‌اش را شب‌ها گوش ‌می‌دهم و کیفور می‌شوم. اخ که چقدر این کتاب عزیز و قشنگ است. مگر می‌شود کتابی جنگ را تصویر کند و زیبا باشد؟ مگر می‌شود کتابی از کشتن و ترس و مرگ بگوید و لذت بدهد؟ می‌شود. شده که نوبل ادبیات را بهش داده‌اند.

یکی از دلایلی که این روزها کمتر می‌نویسم این است که کم می‌خوانم؛ تمرکزم برای خواندن به اندازه یک کپشن اینستاگرام شده. به دو دلیل یکی دردهایی که این چند ماه اجازه متمرکز کار کردن را ندادند و یکی اینکه وقتی مطلب دلنشینی می‌خوانم دوست دارم بنویسم. این دو دلیل باعث می‌شود که کمتر بخوانم.
این کتاب خیلی بهم ایده نوشتن می‌دهد و البته ایده دیدن و زندگی‌کردن؛ بخصوص من با طوفانی که از سر گذرانده‌ام.
در مقدمه کتاب به نقل از یک مورخ آمده: در ارتش شوروی یک میلیون زن جنگیدند. آنها عهده‌دار همه نوع مسئولیتی بودند از جمله مردانه‌ترین آنها. تا آن زمان شکل مونث کلمات “راننده تانک”،” سرباز پیاده‌نظام” و “مسلسل‌چی” وجود نداشت زیرا این مسئولیتها هیچ‌وقت به عهده زنان نبود. مونث این کلمات در همان میدان جنگ ساخته شد.

جمله آخر را بارها می‌خوانم. به این فکر می‌کنم که چه کلماتی توی این دوران برای درک احوالاتم و تشریح حالم و شرایط ساخته‌ام؟ همیشه فکر می‌کردم تمام کلمه‌هایی که لازم داریم ساخته شده‌اند یا لااقل آنهایی که کارمان زیاد بهشان می‌افتد. چون تجربه‌های انسانی آنقدر زیاد بوده و آدمهایی بوده‌اند که مسیری یکسان را بروند. اولین‌ها شاید اسمی برای احساسی یا موقعیتی نساختند اما بعدی‌ها ساخته‌اند و بعدی‌ها هم به کار برده‌اند.
اینکه می‌شود برای شرایط جدید و حال متفاوت کلمه ساخت را دوست دارم. حتما زمان تولد درست شبیه متولد شدن نوزاد شرایط سختی است که آدم‌ها ناتوان از توصیفش هستند. اما با تولد کلمه کار و حال نفرات بعدی بهتر می‌شود. فکر می‌کنم راحت‌تر از آن بزنگاه عبور می‌کنند. چون آدم ها دوست دارند وقتی میان احساسات و شرایطی گیر می‌کنند بتوانند از گیروگورش حرف بزنند. به کلمه‌هایی فک می‌کنم که هنوز متولد نشده‌اند. به لحظه تولدشان فکر می‌کنم. به حال مادرهایشان موقع تولد و به آدم‌هایی که آن کلمات را استفاده می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *