برنامه‌ریزی براساس منِ جدید

امروز را هم که اینجا دارم می‌نویسم از نظر انسان‌ها و قوانین بعد سوم تلف کردم. آنطور که برنامه‌ریزی کردم روز پیش نرفت؛ نشد که بشود. از خودم دلخورم؛ عصبانی‌ام. من با این شرایط جدیدم باید با آنها زندگی کنم؛ شبیه آنها. در حالیکه نمی‌شود که بشود. چون شرایط روحی و جسمی من تغییر کرده است. انتظار اینکه شبیه قبل زندگی کنم انتظار بیهوده‌ای است. یکی به من بگوید این یعنی غم و خشم هم بی‌مورد است!؟ بر اساس توانایی‌ها و اهدافی که دارم از خودم انتظاراتی دارم؛ اما حالا هر دوی آنها تغییر کرده‌اند. پس برنامه‌ریزی بر اساس آن توانایی‌ها و اهداف کار نمی‌کند. حالا من چطور باید برنامه‌ریزی کنم؟!

این آگاهی جدیدی است که برای من جاری شد. اینجا می‌نویسم تا اگر باز فراموش کردم سراغش بیایم. می‌نویسم تا بماند برای روزهایی که انسان‌های گذارکرده با خواندن این کلمات خاطراتشان زنده شود. روزهایی که برای همه به این شکل بوده است.

 

روز را جرعه‌جرعه کن و هر جرعه را تا هر زمان که دوست داری سربکش. آن کارهایی که دوست داری را انجام بده. وقتی احساس کردی لازم است کار عوض شود، عوضش کن. کارهایی که دوست داری را بدون اینکه به خودت فشار بیاوری انجام بده … جرعه‌جرعه سرکشیدن تا جایی که احساس سیری می‌کنی. یادت نرود که تو در همین جرعه‌جرعه‌ها و لذتش است که رسیده‌ای. واقعا این همان هدفی است که برای آن آمده‌ای. کارهای مختلف، لذت‌های مختلف و مزه‌های مختلف …

مسیر؟ هدف؟ مسیری که منتهی به هدف می‌شود را رها کن. مسیری اگر هست فقط برای تجربه لذت‌ها و مزه‌های گوناگون است و نه بیشتر. اگر مغزت تابحال اینطور بارگزاری شده که باید در مسیری تلاش کنی و به خودت سختی بدهی که به هدفی درخور منتهی شود و برای این لذت‌ها تو را دچار عذاب جدان می‌کند یا از انجام آن  کارها منع می‌کند، کاری کن؛ برایش هدف تعیین کن. چه هدفی؟ به او بگو: هدف لذت‌بردن است. روی هر پله‌ای که هستی و همین کاری که انجام می‌دهی را با لذت انجام می‌دهیم. خودت مغزت را با این هدف‍گذاری بارگزاری کن. پس هدف می‌شود تجربه لذت‌های گوناگون و مزه‌های مختلف در زمان خودش و نه بیشتر.

 

این زندگی است که انتظار انسان را در زمین جدید می‌کشد.

مقایسه… از مقایسه دست بردار؛ برنامه‌ریزی به روش‌های بعد سوم و کتابها و اساتید مربوط به آن را کنار بگذار؛ چون کار نمی‌کند. به غیر از اینکه در تو انسدادهایی ایجاد می‌کند. چون تو با شرایطی که داری امکان انطباق با آنها را نداری. حتما می پرسی چطور پس برنامه‌ریزی کنم؟ خودت را با لذت‌های خودت برنامه‌ریزی کن. چه کارهایی در تو لذت‌های متفاوت ایجاد می‌کند؟ آنها را انجام بده تا جایی که دیگر احساس کنی کافی است و دوباره ودوباره… اگر بعد از مدتی حین انجام دادن کاری متوجه شدی کاری که انجام می‌دهی لذت چندانی ندارد آن را رها کن. این لذت در خودش احساس‌های مختلف دارد. مسیح به شما گفت شادی، شوق و آرامش پکیجی است که با نام لذت تجربه می‌کنید. رها کن.. رها کن رها کن..

 

برنامه‌ریزی‌هایی که تا بحال انجام می‌دادی

رها کن قضاوت‌کردن در مورد خودت را

رها کن خودتخریبی را

رها کن برنامه‌یزی‌هایی که در تو احساس ترس، قضاوت، کم‌کاری و عقب‌ماندن را ایجاد می‌کرد.

در آغوش بگیر

هر آنچه در تو لذت ایجاد می‌کند. هرآنچه که لذت است را به اندازه‌ای که دلت می‌خواهد انجام بده.

بمان.

این زندگی در بعد پنجم است. تو فکر می‌کنی در بعد پنجم هستی و هستی. اما می‌خواهی برنامه‌ریزی به سبک بعد سوم انجام بدهی؟!

این خنده‌دار است!

و یک نکته دیگر.. وقتی روی پله‌ای در حال مزه‌گرفتن لذتی هستی به مزه بعدی، پله بعدی و جرعه بعدی نیاز نیست فکر کنی چون درست همان موقع که باید انتخاب کنی انتخاب می‌کنی که چه لذتی را شروع کنی.

باور کن دوره برنامه‌ریزی‌های گذشته تمام شده است.

باور کنید..

باور کنید و  زندگی کنید.   

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *